محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

شمارهٔ ۷۹

۱

پای یکی به علت ادبار نارواست

رخش یکی به عرصهٔ اقبال در دو است

۲

در افتاب وصل یکی گرم اختلاط

قانع یکی ز دور به یک ذره پرتو است

۳

اما ازین چه غم که کهن دوستدار او

در خاطرش نشسته تر از عاشق نواست

۴

شطرنج غایبانه شیرین به کوه کن

در دل به صد شکفتگی نرد خسرو است

۵

زندان هجر او چه طلسمی است کاندران

نه طاقت نشست و نه راه بدر رو است

۶

اعجاز عشق بین که تمنای هندویی

پاینده دار نام شهنشاه غزنو است

۷

معلوم قدر دانهٔ اشک تو محتشم

جائی چنان که خرمن جانها به یک جواست

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
بهرام گرامی
۱۳۹۹/۰۳/۰۹ - ۱۵:۰۹:۴۲
با سلام،قافیه و ردیف بیت سوم نو است (دو کلمۀ جدا از هم) و بیت آخر جو است (دو کلمۀ جدا از هم) است.