
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۸۱
۱
آن که بزم غیر را روشن چو گلشن کرده است
میتواند کرد با او آن چه با من کرده است
۲
عنقریب از گریه نابینا چو دیگر چشمهاست
دیدهای کان سست عهد امروز روشن کرده است
۳
کرده در چشم رقیب بوم سیرت آشیان
شاهباز من عجب جائی نشیمن کرده است
۴
یک جهت تا دیدهام با غیر آن بیدرد را
غیرتم از صد جهت راضی به مردن کرده است
۵
مردهٔ ما راهنوز از اختلاط اوست عار
کان مسیحا دم ز وصلش روح در تن کرده است
۶
وه که شد آلوده دامان آن که در تمکین حسن
خنده بر مستوری صد پاکدامن کرده است
۷
محتشم رخش ترقی بین که آن رعنا سوار
آهوی شیرافکنش را روبه افکن کرده است
تصاویر و صوت


نظرات