محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

شمارهٔ ۸۹

۱

آن چه هر شب بگذرد از چرخ فریاد منست

و آن چه آن مه را به خاطر نگذرد یاد منست

۲

آن چه بر من کارها را سخت می‌سازد مدام

بی‌ثباتی‌های صبر سست بنیاد منست

۳

عشق می‌گوید ز من قصر بلا عالی بناست

هجر می‌گوید بلی اما بامداد منست

۴

می‌گریزد صید از صیاد یارب از چه رو

دایم از من می‌گریزد آن که صیاد منست

۵

من ز در بیرون و اهل بزم اندر پیچ و تاب

کان پری را چشم بر در گوش برداد منست

۶

امشبم محروم ازو اما بسی شادم که غیر

این گمان دارد که او در وحدت آباد منست

۷

از شعف هر دم که نظم محتشم سنجید و گفت

آن که خواهد گور خسرو کند فرهاد منست

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
مهرشاد
۱۳۹۹/۰۱/۲۹ - ۲۳:۱۵:۲۷
درود«بامداد» در مصرع دوم بیت سوم و «برداد» در مصرع دوم بیت پنجم به چه معناست؟
user_image
الف رسته
۱۳۹۹/۰۱/۳۰ - ۰۰:۱۵:۰۴
در
پاسخ مهرشادبامداد = صبح کان پری را چشم بر در، گوش بر دادِ من است
user_image
Polestar
۱۳۹۹/۱۲/۱۴ - ۱۱:۲۵:۰۱
کلمۀ بامداد در بیت سوّم غلط تایپیه و درستش اینه: به امداد