
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۹۱
۱
نهال گلشن دل نخل نو رسیدهٔ اوست
بهار عالم جان خط نودمیدهٔ اوست
۲
ز چشم او به نگه کردنی گرفتارم
که از نهفته نگههای برگزیدهٔ اوست
۳
ز شیوههای خدا آفرین او پیداست
هزار شیوهٔ نیکو که آفریده اوست
۴
به دست تنگ قبائی دلم گرفتار است
که هر که راست دلی حبیب جان دریدهٔ اوست
۵
ازو کشنده تر است آن سیاه نا پروا
که چشم باده کش سرمهٔ ناکشیدهٔ اوست
۶
چو میروی پی صیدی هزار گونه شتاب
نهفته در حرکتهای آرمیدهٔ اوست
۷
به باغ او نروی ای طمع به گل چیدن
که زیب گلشن خوبی گل نچیدهٔ اوست
۸
محل یار فروشی فغان که یاد نکرد
ز محتشم که غلام درم خریدهٔ اوست
تصاویر و صوت


نظرات