
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۱۰۲ - قطعه
۱
ای مهین آصفی که عالم را
آستان تو ملجاء است و پناه
۲
وی گزین سروری که بر کرمت
راستان دو عالمند گواه
۳
وزرای دگر که داشتهاند
عزت و شان خود به جود نگاه
۴
چون ازیشان چو شاعران دگر
همت من نبوده احسان خواه
۵
جو و کاهی برای استر من
میفرستادهاند بیاکراه
۶
تو که از لطف خالق رازق
بر همه فایقی به حشمت و جاه
۷
یا چو حکام سابق از احسان
بفرست از برای او جو و کاه
۸
یا برای ملازمان دگر
بستان از من این بلای سیاه
۹
ورنه مانند برق خرمنسوز
سر به صحراش میدهم ناگاه
۱۰
کز تف شعلههای آتش جوع
نگذراد درین حدود گیاه
نظرات