
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۱۰۴ - وله ایضا
۱
ای دل انصاف ده که چون نبود
دور از جور خویش شرمنده
۲
کز پی هم ز گلشن سادات
سه همایون درخت افکنده
۳
اول آن نونهال گلشن جان
که شدی مرده از دمش زنده
۴
گل باغ صفا صفیالدین
که رخش بر سمن زدی خنده
۵
پس ضیای زمان و شمس زمین
آن دو نخل بلند و زیبنده
۶
که شد اسباب عیش خرد و بزرگ
از غم فوتشان پراکنده
۷
چون به آئین جد و باب شدند
جنت آرا به ذات فرخنده
۸
تا دو تاریخ آشکار شود
این دو مصراع سزد از بنده
۹
دور از بوستان مصطفوی
یک نهال و دو نخل افکنده
نظرات