
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۱۰۵ - وله ایضا
۱
ای جوان بخت سرافراز که بر خاک درت
خسرو تخت فلک سوده جبین صد باره
۲
وی درم پاش سنی پیشه که بر اهل نیاز
بوده اهل کرمت قطره فشان همواره
۳
هست شش ماه که از بهر دعا گوئی تو
خواب را کردهام از دیدهٔ خود آواره
۴
روز هم خواهشم این بوده که در هیچ محل
نگذارد صمد چاره برت بیچاره
۵
در ثنای تو هم از یاوری طبع بلند
راندهام بر سر سیاره و ثابت باره
۶
وز تو آن دیدهام امسال که گر شرح کنم
خاطرت جامه طاقت کند از غم پاره
۷
شکوه هرچند که از چون تو مطاعی کفر است
ای مطیعان تو هم ثابت و هم سیاره
۸
این اثر داد ثنا خوانی سی روزهٔ من
که تو از من ببری روزی سی نان خواره
نظرات