
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۱۷ - وله ایضا
۱
ای فلک حشمت که در دکان نظم محتشم
به ز مدح مشتری گیر تو یک پرگاله نیست
۲
وان عروسان را که در عقد تو میآرد به نظم
هیچ یک را احتیاج صنعت دلاله نیست
۳
نطقش از شیرینی در ثنایت مینهد
بر سر هم آن قدر شکر که در بنگاله نیست
۴
با دگر اشعار کز پی میرسد این قطعه هست
کاغذی باوی که کوتاهیش در دنباله نیست
۵
آن قدر در کز ثنایت دردل ذخار اوست
بر گل صد برگ سوری صد یک آن ژاله نیست
۶
ابر طبعش بس که حالا مستعد بارش است
هیچ ماهی بر سپهر فکرتش بیهاله نیست
۷
او چو در جولان گه صد سالهٔ مدحت پا نهاد
وین سخن بیاصل مثل شعلهٔ جواله نیست
۸
وجه انعامش که مرقوم است و مجری در برات
همچو احسان دگر یاران چرا هر ساله نیست
تصاویر و صوت

نظرات