
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۳۱ - وله ایضا
۱
سپهر حوصله آن ابر دست دریا دل
که جیب و دامن پر زر به سایل افشاند
۲
حساب بخشش او در جهان به خلق خدا
به غیر قادر دانا کسی نمیداند
۳
در اولم یکی از قابلان لطف چو دید
به تحفه خواست مرا شرمسار گرداند
۴
ولی در آخر کارم چو یافت ناقابل
به آن رسید که آنها که داده بستاند
نظرات