
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۶۰ - وله ایضا
۱
دلا بنگر این بیمحابا فلک را
که شد تا چه غایت به بیداد مایل
۲
ز روی زمین گردی انگیخت آسان
که کار زمین و زمان ساخت مشکل
۳
چنان بست آن سنگ دل دست ما را
که خورشید را رو بینداید از گل
۴
اجل شد دلیر این چنین هم که ریزد
به کام مسیح زمان زهر قاتل
۵
انیس سلاطین جلیس خواقین
سپهر معارف جهان فضائل
۶
سمی نبی نور دین ماه ملت
محمد ملک ذات قدسی خصائل
۷
حکیمی که سد متین علاجش
میان حیات او اجل بود حایل
۸
مسیحا دمی کز دمش روح رفته
شدی باز در پیکر مرغ بسمل
۹
افاضل پناهی که در سایهٔ او
شدی کمترین ذرهٔ خورشید کامل
۱۰
چو شهباز مرغ بلند آشیانش
ز همت فکند از جهان بر جنان ظل
۱۱
نمودند از بهر تاریخ فوتش
به دیباچهٔ خاطر و صفحهٔ دل
۱۲
حکیمان رقم سرور اهل حکمت
افاضل پناهان پناه افاضل
نظرات