
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۷۲ - در مرثیه گوید
۱
باز طوفان اجل نابود ساخت
گوهری از قلزم ز خار علم
۲
باز دست مرگ بیهنگام کند
میوهای بایسته از اشجار علم
۳
آن که در طفلی ز استعداد ذات
بود پیدا در رخش آثار علم
۴
وانکه در مهد از جبینش مینمود
جوهر خالص گران مقدار علم
۵
سعد اصغر آن که سعد اکبرش
میستود از پرتو انوار علم
۶
بود آن گلدسته چون از نازکی
زیب گلزار طراوت بار علم
۷
رفت و گفت از بهر تاریخش خرد
آه از آن گلدسته بازار علم
نظرات