محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

شمارهٔ ۸۲ - در ماده تاریخ گوید

۱

دل‌افروز شمع شبستان انس

چراغ بدر ز بده دودمان

۲

گل کم بقا سرو کوته حیات

نهال خزان دیده پیش از خزان

۳

درخشان سهیل سریع الغروب

بدیع زمانه بدیع الزمان

۴

مه چارده ساله‌ای کام یافت

مه چارده را باو توامان

۵

درین بزم فانی به کوشش رساند

فلک نغمه ارجعی ناگهان

۶

دمی کز در او در آمد اجل

برآمد غریو از زمین و زمان

۷

چو او بر زبان راند حرف وداع

پدر نطق را تیغ زد بر زبان

۸

چو پیک اجل دامن او گرفت

دردیدند یاران گریبان جان

۹

چو او ساغر مرگ بر لب نهاد

لب از کردهٔ خود گزید آسمان

۱۰

چو او چشم برهم نهاد از قضا

شد از غصهٔ چشم قدر خون فشان

۱۱

چو او در جوانی کفن پوشد شد

سیه‌پوش گشتند پیر و جوان

۱۲

چو او گشت بر اسب چوبین سوار

سوار فلک را ز کف شد عنان

۱۳

چو تابوت او شد روان همچو تیر

ز بار الم گشت قدها کمان

۱۴

چو شد مهد آن ناز پرور زمین

بلرزید بر خود زمین و زمان

۱۵

پسر رفت و یار پدر شد جنون

جنونی که کردش به صحرا دوان

۱۶

جنونی که مجنون اگر داشتی

برآوردی از کوه و هامون فغان

۱۷

به چشم خود از گریه نزدیک شد

که نگذارد از روشنائی نشان

۱۸

چو از گریه‌اش می‌نمودند منع

به زاری همی گفت کای دوستان

۱۹

بدیع‌الزمان رفته از دیده‌ام

که بی‌او مبیناد چشمم چشم جهان

۲۰

چو این بیت برخواند تاریخ وی

شد از اولیم مصرع او عیان

تصاویر و صوت

دیوان مولانا محتشم کاشانی (شامل رساله جلالیه، نقل عشاق، قصاید، غزلیات، مناقب، مراثی، قطعات، رباعیات، مثنویات) به کوشش مهرعلی گرگانی - محتشم کاشانی - تصویر ۵۳۳
هفت دیوان محتشم کاشانی ـ ج ۲ (شامل دیوان های شبابیه، صبائیه، جلالیه، نقل عشاق، ضروریات و معمیات) به کوشش عبدالحسین نوایی و مهدی صدری - علی بن احمد محتشم کاشانی - تصویر ۶۸۲

نظرات