محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

شمارهٔ ۹۲ - وله ایضا

۱

ای شهریار ذیشان کز غایت بزرگی

شان تو بی‌نیاز است از مدح خوانی من

۲

گرد بنای حسنت هست آهنین حصاری

از پاس دعوت خلق چون پاسبانی من

۳

این پاسبانی اما چون دولت تو باقیست

جان نیز اگر برآید از جسم فانی من

۴

دوش از عطیهٔ تو ای نوبهار دولت

از شرم زردتر شد رنگ خزانی من

۵

با آن که بر وجودت از دعوت و تحیت

دایم گوهر فشانیست شغل نهانی من

۶

بر عادت زمانه‌ای داور یگانه

موقوف سیم و زر نیست گوهرفشانی من

تصاویر و صوت

نظرات