محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

شمارهٔ ۳ - فی مرثیه امام حسین علیه‌السلام

۱

به نال ای دل که دیگر ماتم آمد

بگری ای دیده ایام غم آمد

۲

گل غم سرزد از باغ مصیبت

جهان را تازه شد داغ مصیبت

۳

جهان گردید از ماتم دگرگون

لباس تعزیت پوشیده گردون

۴

ز باغ غصه کوه از پا فتاده

زمین را لرزه بر اعضا فتاده

۵

فلک تیغ ملامت بر کشیده

ز ماه نو الف بر سر شیده

۶

ازین غم آفتاب از قصر افلاک

فکنده خویش را چون سایه بر خاک

۷

عروس مه گسسته موی خود را

خراشیده به ناخن روی خود را

۸

خروش بحر از گردون گذشته

سرشک ابر از جیحون گذشته

۹

تو نیز ای دل چو ابر نوبهاری

به بار از دیده هر اشگی که داری

۱۰

که روز ماتم آل رسول است

عزای گلبن باغ بتول است

۱۱

عزای سید دنیا و دین است

عزای سبط خیرالمرسلین است

۱۲

عزای شاه مظلومان حسین است

که ذاتش عین نور و نور عین است

۱۳

دمی کز دست چرخ فتنه پرداز

ز پا افتاد آن سرو سرافراز

۱۴

غبار از عرصهٔ غبرا برآمد

غریو از گنبد خضرا برآمد

۱۵

ملایک بی‌خود از گردون فتادند

میان کشتگان در خون فتادند

۱۶

مسلمانان خروش از جان برآرید

محبان از جگر افغان برآرید

۱۷

درین ماتم بسوز و درد باشید

به اشگ سرخ و رنگ زرد باشید

۱۸

بسان غنچه دلها چاک سازید

چو نرگس دیده‌ها نمناک سازید

۱۹

ز خون دیده در جیحون نشینید

چو شاخ ارغوان در خون نشینید

۲۰

به ماتم بیخ عیش از جان برآرید

به زاری تخم غم در دل بکارید

۲۱

که در دل این زمان تخم ملامت

برشادی دهد روز قیامت

۲۲

خداوندا به حق آل حیدر

به حق عترت پاک پیامبر

۲۳

که سوی محتشم چشم عطا کن

شفیعش را شهید کربلا کن

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
سامی
۱۳۹۰/۰۹/۰۶ - ۱۱:۰۰:۳۲
شعر بسیار زیبایی بود ،من رو بدوره دبیرستان برد...
user_image
سیدمهدی
۱۳۹۳/۰۷/۲۳ - ۰۴:۴۴:۳۶
متن بی غلط این مثنوی محتشم در صفحات 472 و 472 جلد اول هفت دیوان محتشم کاشانی به تصحیح دکتر عبدالحسین نوایی و مهدی صدری چاپ موسسه پژوهشی میراث مکتوب که اصح ضبط های آن است چنین درج شده است:و له ایضا فی مرثیه الامام الحسین علیه السلامبنال ای دل که دیگر ماتم آمدبگری ای دیده کایّام غم آمدگل غم سر زد از باغ مصیبتجهان را تازه شد داغ مصیبتز ماتم وحش و طیر اندر فغان استخروش اندر زمین و آسمان استجهان گردید از ماتم دگرگونلباس تعزیت پوشیده گردونز بار غصه کاو از پا فتادهزمین را لرزه بر اعضا فتادهفلک تیغ ملامت بر کشیدهز ماه نو الف بر سر شیدهاز این غم آفتاب از قصر افلاکفکنده خویش را بر سایه خاکعروس مه گسسته موی خود راخراشیده به ناخن روی خود راخروش بحر از گردون گذشتهسرشک ابر از جیحون گذشتهتو نیز ای دل چو ابر نو بهاریببار از دیده هر اشکی که داریکه روز ماتم آل رسول استعزای گلبن باغ بتول استعزای سید دنیا و دین استعزای سبط خیرالمرسلین استعزای شاه مظلومان حسین استکه ذاتش عین نور و نور عین استدمی کز دست چرخ فتنه پردازز پا افتاد آن سرو سرافرازغبار از عرصه غبرا برآمدغریو از گنبد خضرا برآمدملایک بی‌خود از گردون فتادندمیان کشتگان در خون فتادندمسلمانان خروش از جان برآریدمحبان از جگر افغان برآریددر این ماتم به سوز و درد باشیدبه اشگ سرخ و روی زرد باشیدبسان غنچه ها دل چاک سازیدچو نرگس دیده ‌ها نمناک سازیدز خون دیده در جیحون نشینیدچو شاخ ارغوان در خون نشینیدبه ماتم بیخ عیش از جان برآریدبه زاری تخم غم در دل بکاریدکه در دل این زمان تخم ملامتبر شادی دهد روز قیامتخداوندا به حق آل حیدربه حق عترت پاک پیمبرکه سوی محتشم چشم عطا کنشفیعش را شهید کربلا کن