نصرالله منشی

نصرالله منشی

بخش ۵

در جمله، ذکر فکرت ملک شایع شد. بلار وزیر اندشید که اگر در استکشاف آن ابتدا کنم از رسم بندگی دور افتد، و اگر اهمالی ورزم ملایم اخلاص نباشد. پس به نزدیک ایران‌دخت رفت و گفت: چنین حالی افتاده است و از آن روز که من در خدمت ملک آمده‌ام تا این غایت هیچ چیز از من مطوی نداشته است، و در خرد و بزرگ اعمال بی مشاورت من خوض کردن جایز نشمرده‌ است، و یک دو کرت براهمه را طلبیده‌ است و مفاوضتی پیوسته و اکنون خلوتی کرده‌ است و متفکر و رنجور نشسته، و تو امروز ملکه روزگاری و پناه لشکر و رعیت، و پس از رحمت و عاطفت مَلِک، عنایت و شفقت تو باشد؛ می‌ترسم از آنچه آن طراران او را بر کاری تحریض کنند که اواخر آن به حسرت و ندامت کشد. ترا پیش باید رفت و واقعه معلوم گردانید و مرا اعلام داد تا تدبیری کنم.

ایران‌دخت گفت: میان من و ملک عتابی رفته است. بلار گفت: پوشیده نماند که چون ملک متفکر باشد خدمتگاران بستاخی نیارند کرد؛ جز کار تو نیست، و من بار‌ها از ملک شنوده‌ام که هرگاه ایران‌دخت پیش من آید اگرچه در اندوهی باشم شاد گردم. برو این کار بکن و منّت بزرگ بر کافه خدم و حشم متوجه گردان و نعمتی عظیم خلق را ارزانی دار.

ایران‌دخت پیش ملک رفت و شرط خدمت بجای آورد و گفت: موجب فکرت چیست؟ و آنچه ازیرا همه ملعون شنوده‌ای بندگان را اعلام فرمای تا موافقت نمایند، که یکی از شرایط بندگی آنست که در همه معانی مشارکت طلبیده شود، و میان غم و شادی و محبوب و مکروه فرق کرده نیاید. ملک فرمود که: نشاید پرسید از چیزی که اگر بیان کنند رنجور گردی. لاتسالوا عن اشیاء ان تبد لکم تسوکم.

ایران‌دخت گفت: مباد که شاه به اضطرار باید بود، و اگر، والعیاذ بالله، غمی حادث گردد عزیمت مردان در ملازمت سیرت ثبات و محافظت سنت صبر تقدیم فرماید، چه رای روشن او را مقرر است که جزع رنج را زیادت کند، که المصیبة للصابر واحدة و للجازع اثنان. و نیز از اسباب امکان و مقدرت چیزی قاصر نیست که بدان تاویل غمگین شاید بود: هر آفت و هر مشغولی که تازه شود دفع آن ساخته است و مهیا.

۵

هم گنج داری هم خدم بیرون از جه از کتم عدم.

بر فرق فرقد نه قدم بر بام عالم زن علم

۶

انجم فرو روب از فلک عصمت فروشوی از ملک

بر زن سما را بر سمک انداز در کتم عدم

و پادشاه موفق آنست که چون مهمی حادث گردد وجه تدارک آن بر کمال خرد و حصافت او پوشیده نگردد و طریق تلافی آن پیش رائد فکرت او مشتبه نماند، و المرء یعجز لا المحالة. و تفصی از چنین حوادث و دفع آن جز به عقل و ثبات و خرد و وقار ممکن نشود.

تصاویر و صوت

کلیله و دمنه به تصحیح مجتبی مینوی - ابوالمعالی نصرالله منشی - تصویر ۳۸۵
کلیله و دمنه به کوشش محمد روشن - ابوالمعالی نصرالله منشی - تصویر ۳۴۲
کلیله و دمنه به تصحیح آیت‌الله حسن‌زاده آملی - تصویر ۴۶۷

نظرات

user_image
حاج مهدی
۱۴۰۳/۰۵/۱۵ - ۱۳:۴۱:۰۵
یکی از ویژگی‌های شاخص نصرالله منشی در ترجمه آزاد همین سرودن اشعار متناسب با موضوع کتاب است ، البته نمی‌دانیم که این ابیات سروده خود اوست یا عاریتی است؟ اما هرچه هست در سایر منابع این ابیات دیده نشده و اگر در کلیله و دمنه نیامده بود ما نیز از آن بی بهره می ماندیم