نصرالله منشی

نصرالله منشی

بخش ۳۸ - حکایت بوزینگان

آورده‌اند که جماعتی از بوزنگان در کوهی بودند، چون شاه سیارگان بافق مغربی خرامید و جمال جهان آرای را بنقاب ظلام بپوشانید سپاه زنگ بغیبت او بر لشگر روم چیره گشت و شبی چون کار عاصی روز محشر درآمد. باد شمال عنان گشاده و رکاب گران کرده بر بوزنگان شبیخون آورد. بیچارگان از سرما رنجور شدند. پناهی می‌جستند، ناگاه یراعه ای دیدند در طرفی اگنده، گمان بردند که آتش است، هیزم بران نهادند و می‌دمیدند.

برابر ایشان مرغی بود بر درخت بانگ می‌کرد که: آن آتش نیست. البته بدو التفات نمی نمود. در این میان مردی آنجا رسید، مرغ را گفت: رنج مبر که بگفتار تو یار نباشند و تو رنجور گردی، و در تو تقدیم و تهذیب چنین کسان سعی پیوستن همچنانست که کسی شمشیر بر سنگ آزماید و شکر در زیر آب پنهان کند. مرغ سخن وی نشنود و از درخت فرود آمد تا بوزنگان را حدیث یراعه بهتر معلوم کند، بگرفتند و سرش جدا کردند.

و کار تو همین مزاج دارد و هرگز پند نپذیری، و عظت ناصحان در گوش نگذاری. و هراینه در سر این استبداد و اصرار شوی و از این زرق و شعوذه وقتی پشیمان گردی که بیش سود ندارد و زبان خرد در گوش تو خواند که«ترکت الرای بالری. » لختی پشت دست خایی و روی سینه خراشی، چنانکه آن زیرک شریک مغفل کرد و سود نداشت. دمنه گفت: چگونه؟

گفت:

تصاویر و صوت

کلیله و دمنه به تصحیح مجتبی مینوی - ابوالمعالی نصرالله منشی - تصویر ۱۴۰

نظرات

user_image
Yaghish
۱۳۹۲/۱۲/۲۵ - ۱۹:۲۸:۴۵
یراعه=کرم شب تاب
user_image
جهن یزداد
۱۴۰۱/۱۱/۲۷ - ۰۲:۴۷:۱۵
 چندین نام زیبای پارسی  چون  شبتاب ، چراغله ، چراغینه ، شبچراغه ، گیوه هساره ،  کرم سو زنه  ، کرم سو زنی ، شب افروز  و آتشیزه و آتشک  برای کرم شبتاب  است و انگاه این نصرالله منشی  واژه یراعه که در عربی  نی است و   کرم شبتاب را به نی مانند کرده و  جای ان به کار برده اند  اورده شب چراغه چراغله شبتاب کرمکی کو بود شب افروزان  نیازی بخاری