
مشتاق اصفهانی
شمارهٔ ۱۰۶
۱
به هر کام غیر آن شیرینسخن میپرورد
از سخن شهدی که در کنج دهن میپرورد
۲
به هر آغوش رقیب آن سیمتن میپرورد
سیم خامی کاندرون پیرهن میپرورد
۳
ریزد از هم آشیانها را چمن پرا چرا
گر چمن را بهر مرغان چمن میپرورد
۴
گر فلک تاری ز گیسویت برد کی بعد از این
ناله را در ناف آهوی ختن میپرورد
۵
کرده عشقم عندلیب گلشنی کز لطف و کین
گل برای غیر و خار از بهر من میپرورد
۶
برنخیزد بلبلی مشتاق ازین بستانسرا
تا فلک میپرورد زاغ و زغن میپرورد
نظرات