
مشتاق اصفهانی
شمارهٔ ۱۰۹
۱
دلم کز آتش جانسوز غم نخواهد ماند
بمن نماند و بدلدار هم نخواهد ماند
۲
بساز با لب خشک و نه قطره جوی نه بحر
که در محیط جهان بیش و کم نخواهد ماند
۳
حذر ز آتش آهم که افکند کز تاب
به بحر در جگر بحرنم نخواهد ماند
۴
بمحفل تو عزیزان چنین شوند ارخار
کسی ز محترمان محترم نخواهد ماند
۵
اگر شوند ز رنج وجود آگه کیست
که تا ابد بدیار عدم نخواهد ماند
۶
به دست داغ تو وین داغ سوزدم که درم
همیشه در کف صاحب درم نخواهد ماند
۷
ز شادی و غم غیر و تو نیست غم مشتاق
همیشه شادی و پیوسته غم نخواهد ماند
نظرات