
مشتاق اصفهانی
شمارهٔ ۱۱۰
۱
دوش در طرف چمن بلبلی افغان میکرد
ناله در حلقه مرغان خوشالحان میکرد
۲
بود در وصل ندانم ز چه رو مینالید
غالبا همچو من اندیشه هجران میکرد
۳
کشتیم را که رهانید تو کل زین بحر
غرق میشد اگر اندیشه طوفان میکرد
۴
سرنوشتش ز ازل بود که در چاه افتد
ورنه یوسف حذر از حیله اخوان میکرد
۵
تشنه زخم خدنگ توام ای کاش مرا
در گلو قطرهای از چشمه پیکان میکرد
۶
درد می دُردکش میکده را میشد صاف
هرچه میگفت گرش پیر مغان آن میکرد
۷
جذبه کعبه بود خاصه مردان خدا
ورنه هر سست قدم قطع بیابان میکرد
۸
بود اگر مست می شوق حرم شکوه چرا
کعبه رو از ستم خار مغیلان میکرد
۹
نرسد گل چو به مرغان چمن لشکر دی
کاش میآمد و تاراج گلستان میکرد
۱۰
زیر خط لعل تو میجست مپندار که خضر
در سیاهی طلب چشمه حیوان میکرد
۱۱
قابل گنج محبت دل مشتاق نبود
ورنه این خانه ز سیل مژه ویران میکرد
نظرات