
مشتاق اصفهانی
شمارهٔ ۱۲
۱
از تنگی دل نیست به لب ره نفسم را
یا رب کند آگاه که فریادرسم را
۲
در وصلم و از هجر بود ناله زارم
آویخته صیاد به گلبن قفسم را
۳
نالم ز پی ناقهاش اکنون که ندیده است
خاموش نشیننده محمل جرسم را
۴
درمانده خاشاک تنم کو مدد اشک
شاید که به سیلاب دهد مشت خسم را
۵
از من حذر ای آینهرو چند که چون صبح
از پاکی دل نیست غباری نفسم را
۶
آن یکهسوارم که به میدان محبت
عشق از ازل آورده به جولان فرسم را
۷
مشتاق من و ناله که جز ناله کسی نیست
کز بیکسی من کند آگاه کسم را
تصاویر و صوت

نظرات