
مشتاق اصفهانی
شمارهٔ ۱۷
۱
ما حریف غم و پیمانه کشی پیشه ما
دیده ما قدح ما دل ما شیشه ما
۲
چه از آن مه عوض مهر بجز کین طلبم
که جفا پیشه او گشت و وفا پیشه ما
۳
مادر این بادیه آن خار بن تشنه لبیم
که رهین نمی از خاک نشد ریشه ما
۴
مشکل عشق به فکرت نشود طی ورنه
رخنه در سنگ کند ناخن اندیشه ما
۵
چه ضرور است به سنگی رسد از ما زخمی
باش گو سستتر از ناخن ما تیشه ما
۶
مستی ما بود از خون دل آن روز مباد
که تنکمایه از این باده شود شیشه ما
۷
منع ما چد کنی این همه مشتاق که هست
عشق بازی فن ما باده کشی پیشه ما
نظرات