
مشتاق اصفهانی
شمارهٔ ۱۷۲
۱
چون ساغر می بدست گیرد
دل از کف هر که هست گیرد
۲
در میکده دست میفروشست
دستی که هزار دست گیرد
۳
رسمیست کهن که شحنه عشق
هشیار بجای مست گیرد
۴
دانسته مزاج نازک گل
مرغی که ترانه پست گیرد
۵
در بتکده گر بت من آید
دل از بت و بتپرست گیرد
۶
پیوسته قدح ز خون مشتاق
آن چشم سیاه مست گیرد
تصاویر و صوت

نظرات