مشتاق اصفهانی

مشتاق اصفهانی

شمارهٔ ۱۷۴

۱

کی بود اینکه مدت فرقت یار بگذرد

صبح وصال دم زنداین شب تار بگذرد

۲

موسم گل رسید و ما سر ز ملال زیر پر

آه اگر چنین بود حال و بهار بگذرد

۳

شد دم مرگ و دردلم حسرت رویت آه اگر

بر سر من نیائی و کار ز کار بگذرد

۴

رفتیم از کنار و شد وقت کز این دو چشم تر

دمبدمم دوجوی خون از دو کنار بگذرد

۵

بلبل خسته را بگو باد خزان چو در رسد

عشوه گل بسر رود زحمت خار بگذرد

۶

چون فن عشق کودگر یک فن و نگذرد اگر

عمر بکسب این هنر پس بچه کار بگذرد

۷

حادثه زمانه را نیست تمیز نیک و بد

برق بلا بیک روش بر گل و خار بگذرد

تصاویر و صوت

نظرات