مشتاق اصفهانی

مشتاق اصفهانی

شمارهٔ ۱۷۸

۱

زآن مبتلای هجرت عشرت طلب نباشد

کز پی شب غمت را روز طرب نباشد

۲

سرگرم آتش عشق در هیچ شب نباشد

گو تا بروز چون شمع در تاب و تب نباشد

۳

غیر از دیار عشق و جز کوی مهوشان نیست

جائی که روز نبود آنجا که شب نباشد

۴

درد طلب گرش هست طالب رسد بمطلوب

گو در ره تو ما را پای طلب نباشد

۵

نخلی که کام تلخی شیرین نگردد از وی

حاصل چه زین که بارش غیر از رطب نباشد

۶

بزم رقیب روشن دور از تو تیره اینجاست

جائی که نور و ظلمت از روز شب نباشد

۷

در کشور محبت عشرت مجو که آنجا

ساز و نشاط نبود برگ و طرب نباشد

۸

افکن بدوست مشتاق کارت که غیرتسلیم

از بنده پیش مولا شرط ادب نباشد

تصاویر و صوت

نظرات