مشتاق اصفهانی

مشتاق اصفهانی

شمارهٔ ۱۹

۱

نیست کس به عهد ما یار یار خویش را

دوست خصم جان بود دوستدار خویش را

۲

آن سیاه کوکبم کز غم تو کرده‌ام

تیره همچو روز خود روزگار خویش را

۳

او به رخش ناز و من خاک رهگذر چسان

دست بر عنان زنم شهسوار خویش را

۴

مهر من طلوع کند در هوای خود ببین

اضطراب ذره بی‌قرار خویش را

۵

باز پیچ و خم مکن همچو شعله‌ام

یا برون کن از دلم خارخار خویش را

۶

شد دل چون گدا خون ز رشک تا به کی

یار شهر بنگرم شهریار خویش را

۷

مردم از ندیدنش ای خوش آن زمان که من

دیده بر رخ افکنم گلعذار خویش را

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
علیرضا بدیع
۱۴۰۲/۱۱/۱۱ - ۰۳:۱۲:۳۵
وزن شعر چنین است: فاعلات فاعلن فاعلات فاعلن. وزن شعر را از کجا میتوانم اصلاح کرد؟