مشتاق اصفهانی

مشتاق اصفهانی

شمارهٔ ۱۹۰

۱

آن باده که باید لب از او تر نکند کس

از شیشه همان به که بساغر نکند کس

۲

چون موسم گل باده بساغر نکند کس

جز باده بساغر چه کند در نکند کس

۳

گر قاصد پیغام وصال تو فرشته است

حرفی بود این حرف که باور نکند کس

۴

شرطست که در کوی محبت زند از دل

صد چشمه خون جوش و لبی تر نکند کس

۵

فرسوده تنم در سر کویت کف خاکیست

کز ننگ ز بیداد تو بر سر نکند کس

۶

چشم تو برانگیخته باز از صف مژگان

آن فتنه که یاد از صف محشر نکند کس

۷

ایجامه در آن می برو از عشق چه لذت

گر سینه خود چاک بخنجر نکند کس

۸

مشتاق ندارد سخنش تاب شراری

گر کسب دم گرم ز آذر نکند کس

تصاویر و صوت

نظرات