
مشتاق اصفهانی
شمارهٔ ۱۹۱
۱
نیست بیجا نالهام از تنگی جا در قفس
مرغیم کافتاده از دامان صحرا در قفس
۲
موسم گل شد بگو صیاد آخر کی رواست
مست هر بلبل به شاخی منزل ما در قفس
۳
تا درین بستانسرا بودم نبود آزادیم
در شکنج دام منزل داشتم یا در قفس
۴
عندلیب ما نشد هرگز به باغی نغمهسنج
گاهگاهی نالهای میکرد اما در قفس
۵
کیستم بیهمزبان خاموش آن مرغ اسیر
کز همآوازان خویش افتاده تنها در قفس
۶
از گرفتاری ننالم مرغ بیبال و پرم
در حصارم از بلا افتادهام تا در قفس
۷
گر اسیران را خوش آید گفتگویم دور نیست
همچو طوطی گشتهام مشتاق گویا در قفس
نظرات