مشتاق اصفهانی

مشتاق اصفهانی

شمارهٔ ۱۹۳

۱

بنگر آن لب‌های میگون وز خمار ما مپرس

وآن گل رو را ببین وز خارخار ما مپرس

۲

ناله ما بشنو از حال فکار ما مپرس

زاری ما را به‌بین از حال زار ما مپرس

۳

گر گلی سرزد ز ما چون خاربن زآن آتشست

کاسمان در ما زد آخر از بهار ما مپرس

۴

دنیی و عقبی دو شهر از کشور ما بیش نیست

زاده اقلیم عشقیم از دیار ما مپرس

۵

زآتش غم شمع‌سان ناخفته یکشب روز کن

یا زحال دیده شب زنده‌دار ما مپرس

۶

نقش ما بی‌نقشیست و بردن ما باختن

پاک باز نرد عشقیم از قمار ما مپرس

۷

ز اول عشقست روشن آخر کارش به بین

صبح ما را تیره و از شام تار ما مرس

۸

کشتی گردون هم از ما تا ابد سرگشته است

بحر بی‌پایان عشقیم از کنار ما مپرس

۹

خارتر در بزم او ما و تو مشتاق از همیم

عزت خود را ببین از اعتبار ما مپرس

تصاویر و صوت

دیوان غزلیات و قصائد و رباعیات مشتاق به کوشش حسین مکی - مشتاق - تصویر ۹۷

نظرات