
مشتاق اصفهانی
شمارهٔ ۲۰۷
۱
خونم نریزد، آن غمزهٔ مشکل
صیاد زیرک، من صید غافل
۲
از قرب جانان، ما را چه حاصل
بحرش در آغوش، لب تشنه ساحل
۳
خیزد چه در عشق، از دست و پایی
کان مانده بر سر، این رفته در گل
۴
خنجر کشیده، حشمت ز مژگان
جانها تپیده، در خون چو بسمل
۵
مجنون زمینگیر، از ناتوانی
افتاده هر گرد، دنبال محمل
۶
صد کشته هر سو، در خون تپیده
نه تیغ بیداد، نه دست قاتل
۷
درماندهام سخت، در کار عشقت
هم ناخنم سست، هم عقده مشکل
۸
خوش آنکه گیرم، تنگش در آغوش
بر گردن او، دستم حمایل
۹
نادیده پویم، ره تا کدامست
پشتم به مقصود، یا رو به منزل
۱۰
خاموش مشتاق، کز نالهات کشت
روحانیان را در خون تپان دل
نظرات