
مشتاق اصفهانی
شمارهٔ ۲۱۲
۱
در محفلت ز خون دل از بس لبالبم
فرقی ندارد از قدح باده قالبم
۲
تا کرد توبه از لب ساغر جدا لبم
ماند از نوای عشق زهی بینوا لبم
۳
مگشا لبم بشکوه که در گلستان عشق
از دل چو غنچه لخت جگر چیده تا لبم
۴
بیگانه خوشتر است ز شادی غمین عشق
هرگز بخنده گو نشود آشنا لبم
۵
منت برای رزق زدونان چرا کشم
گیرم که کاست جانم و افزود غالبم
۶
دشنامی از لب تو بسم کو جز این مخواه
نفع از ثنا زبانم و سود از دعا لبم
۷
مشتاق بر لبم مزن انگشت زینهار
کز خون دل چو ساغر صهبا لبالبم
نظرات