
مشتاق اصفهانی
شمارهٔ ۲۳
۱
گفتی شویم کی من از او او ز من جدا
روزی که تن ز جان شود و جان ز تن جدا
۲
خوش آنکه جا کنم ببرت چند سوزدم
رشک قبا جدا حسد پیرهن جدا
۳
نالان از آن چو مرغ اسیرم که سوزدم
هجران گل جدا و فراق چمن جدا
تصاویر و صوت

نظرات