مشتاق اصفهانی

مشتاق اصفهانی

شمارهٔ ۲۳۸

۱

چشمم سفید شد به رهت گل‌عذار من

بود این شکوفه‌ی شجر انتظار من

۲

شادم که در هوای تو خاکم بباد رفت

شاید صبا بکوی تو آرد غبار من

۳

خاکم شود ز ریگ روان بیقرار تر

بعد از وفات اگر گذری بر مزار من

۴

چون شمعم از غمت همه تن صرف اشک شد

از بس گریست دیده شب زنده‌دار من

۵

افشاند برگ و بذر غمت نخل عمر آه

کاخر ز دوری تو خزان شد بهار من

۶

من شب ز روز بی‌تو ندانم که فرق نیست

از تیرگی میانه لیل و نهار من

۷

مشتاق روز و شب من و کنج غمش ولی

آسوده از من و غم من غمگسار من

تصاویر و صوت

نظرات