مشتاق اصفهانی

مشتاق اصفهانی

شمارهٔ ۲۴۱

۱

چشم دام تو پر از خون دل از زاری من

تو ز من فارغ و از رنج گرفتاری من

۲

کشتی از جورم و من بر سر عهد تو ببین

بجفاکاری خویش و به وفاداری من

۳

کرده‌ام خوی بجورت بجفا کوش که نیست

جز دل‌آزاری من ترک دل‌آزاری من

۴

چون در این ره نکنم شکر تجرد کاخر

رهبرم گشت بمقصود سبکباری من

۵

گرشناسی هوس و عشق در آن بزم مپرس

باعث عزت غیر و سبب‌خواری من

۶

تو که خورشید منی ذره خود را بنواز

ذره‌ام من چه بود مهر من و یاری من

۷

صد غمم از تو و این غم کشدم از همه بیش

که تو بیرحم نداری سر غمخواری من

۸

منکه بیمار توام خود تو بحالم وارس

مپسند اینکه کند غیرپرستاری من

۹

گرچه از خار بسی خوارترم خار توام

چون گل عزت من نشکفد از خواری من

۱۰

چند بیهوده درین بادیه نالم مشتاق

که بجایی نرسد همچو جرس زاری من

تصاویر و صوت

دیوان غزلیات و قصائد و رباعیات مشتاق به کوشش حسین مکی - مشتاق - تصویر ۱۱۶

نظرات