
مشتاق اصفهانی
شمارهٔ ۲۴۲
۱
چون نخواهی نفسی کرد نگهداری من
چیست سعی اینقدر از بهر گرفتاری من
۲
کردهام خوی بدردت چه کشم ناز طبیب
صحتی گو نبرد از پی بیماری من
۳
نالهام از غم محرومی رهزن باشد
ورنه کس نیست درین ره بسبکباری من
۴
من رنجور ز دردت چو نخواهم جان برد
گو کسی را نبود فکر پرستاری من
۵
به از این باش به من گر بودت بنده هزار
که تو یک بنده نداری بوفاداری من
۶
ناله زار من ای باد بگوشش مرسان
ترسم آزرده شود خاطرش از زاری من
۷
گر نسازم بدل زار چه سازم مشتاق
دلبرم چون نکند ترک دلآزاری من
نظرات