
مشتاق اصفهانی
شمارهٔ ۲۵۰
۱
دلم افسرده آه سرد من بین
ز بیدردی بدردم دردمن بین
۲
رود چون در رهت بر باد خاکم
پریشان در هوایت گرد من بین
۳
چمنها از تو سبز ای ابر رحمت
بحرمان گیاه زرد من بین
۴
نخواهی گر کشی از درد رشکم
بدرد غیر منگر درد من بین
۵
درین دشت از پی چابکسواران
شتابان گرد صحرا گرد من بین
۶
دلم افسرده است اما بیادت
فروزد آتش آه سرد من بین
۷
رساند او را بمن مشتاق آهم
بیا و گنج باد آورد من بین
نظرات