
مشتاق اصفهانی
شمارهٔ ۲۵۹
۱
از آن تنها کند پرخون دل من
که هر دل را نخواهد چون دل من
۲
بسختی چون دل لیلی دل او
بنرمی چون دل مجنون دل من
۳
چه حالست اینکه چشمت بر دل غیر
زند تیر و کشد در خون دل من
۴
بدامت بیشتر نالد که سختی
ز دلها میکشد افزون دل من
۵
بیا از دوریت تا چند باشد
غمین جان من و محزون دل من
۶
هنوز آنچشم بود از فتنه خالی
که شد بر شیوهاش مفتون دل من
۷
درین گلشن کدامین غنچه مشتاق
دلش باشد ز تنگی چون دل من
تصاویر و صوت

نظرات