
مشتاق اصفهانی
شمارهٔ ۲۶
۱
از عشق گلبنی است چو بلبل فغان ما
کز سرکشی بخاک فکند آشیان ما
۲
در وصف لعل دلبر شیرین بیان ما
شاخ نبات گشت زبان در دهان ما
۳
رفتیم با سعادت عشق تو زیر خاک
گو روزی هما نشود استخوان ما
۴
رفتیم و خون ریخته بر خاک بس بود
چون صید تیر خورده بکویت نشان ما
۵
آهی نمیکشیم که گردد خطا ز خصم
تیری نمیجهد بغلط از کمان ما
۶
صدجام می شکستگی از رنگ ما نبرد
گویا زپی بهار ندارد خزان ما
۷
سرگشته ماندهایم درین گلستان که نیست
شاخ گلی که سرنکشد ز آشیان ما
۸
کاهید بسکه بیتو تن ناتوان ما
شد همچو نی ز مغز تهی استخوان ما
۹
مشتاق طبع عالی ما نیست دونپرست
گردد کجا بگرد زمین آسمان ما
تصاویر و صوت

نظرات