
مشتاق اصفهانی
شمارهٔ ۳۰۴
۱
گمان دارد ز ناز و سرکشی گل میکند کاری
وزین غافل که آخر آه بلبل میکند کاری
۲
دلم خون شد ز هجران و نیم نومید از وصلش
که از حد چون رود صبر و تحمل میکند کاری
۳
طریق مهر باید حسن را در دلبری ورنه
نه سحر زلف و نه نیرنگ کاکل میکند کاری
۴
سلیمان گو به ما ننماید این شوکت که از همت
به چشم مور ما عرض تجمل میکند کاری
۵
نه هرجا هست قفلی از کلید سعی بگشاید
که گاهی کوشش و گاهی تعلل میکند کاری
۶
نگاهی آرزو دارم ازو مشتاق اگر تیغش
کند در کشتنم یک دم تأمل میکند کاری
نظرات