مشتاق اصفهانی

مشتاق اصفهانی

شمارهٔ ۳۱۸

۱

من کیستم ز خنجر بی‌رحم قاتلی

در خون خویش غوطه‌زنان مرغ بسملی

۲

آمد بدلبری بت شیرین شمایلی

میدادمش بدست اگر داشتم دلی

۳

مرگ ز بیم هجر رهاند وز امید وصل

چو غرقه چان سپرد چه بحری چه ساحلی

۴

افتاد دلبری ز قفای دلم ببین

صیاد زیرکی ز پی صید غافلی

۵

اجر شهادتش نبود اگر طلب کند

در حشر خون خویش شهیدی ز قاتلی

۶

بازآ که گشت موسم گل چند سو زدم

داغی زهر گلی که برآرد سر از گلی

تصاویر و صوت

نظرات