مشتاق اصفهانی

مشتاق اصفهانی

شمارهٔ ۳۲۳

۱

از دیر و کعبه در عشق گر نبودم نشانی

کافیست بر جبینم گردی ز آستانی

۲

هر دم فغانم آید جانسوزتر که چون نی

دارم ز زخم تیرت پر رخنه استخوانی

۳

آهی که از تو دزدد در سینه خسته جانی

تیغیست در غلافی تیریست در کمانی

۴

در گلشنی که نتوان بی‌ناله یکدم آسود

کو فرصتی که بندم بر شاخی آشیانی

۵

هر اختری سپهریست در حسن و اختر تو

آن اختری که دارد سرکش‌تر آسمانی

۶

در وادی محبت آن رهروم که گاهی

از دور هم نبیند گردی ز کاروانی

۷

از جورت ار ننالم غافل مشو که ما را

آه نهفته در دل تیریست در کمانی

۸

رنگ شکسته ماست کز عشق رنگ بستست

ورنه بود بهاری دنبال هر خزانی

۹

کامل عیار عشقت دیوانه من اما

می‌بایدت بسنگی هر لحظه امتحانی

۱۰

در راه انتظارت گیرم چگونه آرام

نه صبری و شکیبی نه تابی و توانی

۱۱

شادم که رفت در عشق سرمایه‌ام بتاراج

سودای عاشقان را سودیست هر زیانی

۱۲

مرغان ز عشق باشند تا نغمه‌سنج مشتاق

چون من کجا سراید مرغی بگلستانی

۱۳

کز ناله‌های الوان آن بلبلم که دارد

با صد هزار دستان هر لحظه داستانی

تصاویر و صوت

نظرات