مشتاق اصفهانی

مشتاق اصفهانی

شمارهٔ ۴۲

۱

بس که بر دل زخم جور از خار و خس باشد مرا

در گلستان حسرت کنج قفس باشد مرا

۲

گر به پای ناقه‌ات قدر جرس باشد مرا

از شعف نالم درین ره تا نفس باشد مرا

۳

شمعم و فارغ ز هر آتش که بهر سوختن

شعله آهی تمام عمر بس باشد مرا

۴

ناله‌ام خواهد رهاند از قید هستی چون سپند

عاقبت فریاد من فریادرس باشد مرا

۵

می‌کشند از من حریفان دردسر این است و بس

نشئه‌ای گر چون شراب نیم‌رس باشد مرا

تصاویر و صوت

نظرات