
مشتاق اصفهانی
شمارهٔ ۴۶
۱
شب تا سحر تو مست شکر خواب
بیخوابیم کشت دور از تو دریاب
۲
در وادی عشق ما تشنه مردیم
و آنجا چو گوهر هر سنگ سیراب
۳
چون راه ما طی گردد که داریم
جسمی گران خیز پائی گران خواب
۴
شاید که یابیم گوهر فکندیم
دل را بدریا تن را بغرقاب
۵
ما را چه عشرت زین بزم کاینجا
ماندیم تنها رفتند احباب
۶
راهم پر از سنگ پای طلب لنگ
وقتم عجب تنگ مقصود نایاب
۷
چون عمر را تن گردد عنان گیر
گرد است و صرصر خاشاک و سیلاب
۸
بر کف صبا را زلف تو وز رشگ
مشتاق را حال چون رشته بیتاب
نظرات