مشتاق اصفهانی

مشتاق اصفهانی

شمارهٔ ۶۱

۱

جور خوبان غمزدای جان غمناک من است

در محبت آنچه زهر غیر تریاک من است

۲

از غمش شادم و زین غمگین که قدر افزون برش

جیب چاک غیر را از سینه چاک من است

۳

از هوایش آتشم افروخت وقت آمد تمام

ریزد از چشم ترم آبی که در خاک من است

۴

هست در عشقت دلیل پاکی دامان من

هر نشان کز خون دل بر دامن پاک من است

۵

برق گو سوزد مرا تنها که گر آلایشی

هست در دامان این صحرا ز خاشاک من است

۶

شهسوار وادی عشقم نیم فربه شکار

صید اگر لاغر نباشد ننگ فتراک من است

۷

چون نگیرد سیل اشگم بی‌تو عالم را که هست

هر کجا بحری نمی از چشم نمناک من است

۸

آخر این مشتاق کز تیغ بتان گشتم شهید

دردمندان را شفا از تربت پاک من است

تصاویر و صوت

نظرات