
مشتاق اصفهانی
شمارهٔ ۶۹
۱
ننالم در قفس ای گل ز جور خار هجرانت
از آن نالم که نالد مرغ دیگر در گلستانت
۲
جفا بس رحم کن بر این تن نازک مباد ای گل
برسم دادخواهان خاری آویزد به دامانت
۳
درین وادی ز هر مشت گل آید بوی خون گویا
صبا افشانده هر سو گردی از خاک شهیدانت
۴
کشیدم زیر تیغت ناله اما چه میکردم
خدا ناکرده گر میکرد از قتلم پشیمانت
۵
مکن مشتاق ترک او ز رشک مدعی ورنه
به زودی میکشد صبر کم و درد فراوانت
نظرات