
مشتاق اصفهانی
شمارهٔ ۷
۱
ای باد بگو آن شه رعنا پسران را
سر خیل بتان خسرو زرّینکمران را
۲
ناخن زن داغ دل ارباب محبت
صیقلگر آئینه صاحبنظران را
۳
بر هم زن شیرازه جمعیت عشاق
آشفته کن رشته شوریده سران را
۴
کای رفته بغربت ز غمت شیشه صبرم
نازکتر از آن گشته که دل نو سفران را
۵
دارم بره شوق من خاکنشین چند
چون نقش قدم چشم به حسرت نگران را
۶
ننویسی اگر نامه پیامی که تسلی
بخشد من مهجور بفرقت گذران را
۷
مشتاق بس این ناله جانسوز که آن شوخ
هرگز نفرستد خبری بیخبران را
تصاویر و صوت

نظرات