مشتاق اصفهانی

مشتاق اصفهانی

شمارهٔ ۹۴

۱

نه صیدی جان برد از صیدگاه چشم فتانت

نه تیری کم شود از ترکش پرتیر مژگانت

۲

ندارد چشمه وصلت نشان چون نسپرد جانرا

خضر هم تشنه لب در جستجوی آب حیوانت

۳

مکن دست رقیبان را به خود گستاخ میترسم

گل از بسیاری گلچین نماند در گلستانت

۴

نجویم بهر گلگشت چمن از قید آزادی

که خوشتر باشدم از طرف گلشن کنج زندانت

۵

تو دادم میدهی داد از تو گر خواهم دریغ اما

ندارم دست گستاخی که آویزم بدامانت

۶

تغافل پیشه یارا چون ننالم از تو دیری شد

که محرومم ز جور آشکار و لطف پنهانت

۷

تو از می با حریفان در چمن سرخوش چه غم داری

که از حسرت دهد مشتاق جان در کنج زندانت

تصاویر و صوت

دیوان غزلیات و قصائد و رباعیات مشتاق به کوشش حسین مکی - مشتاق - تصویر ۶۳

نظرات