
مشتاق اصفهانی
شمارهٔ ۴
۱
هرگز نبود ز شومی اختر ما
از باده عیش نشئهای در سر ما
۲
خون جگر و داغ دلست آنچه بود
چون لاله ز صاف و درد در ساغر ما
نظرات