
مشتاق اصفهانی
شمارهٔ ۷۱
۱
آخر غم او ازین غم آبادم برد
با جان حزین و دل ناشادم برد
۲
هر قطره که دیدهام فشاند آخر کار
جمع آمد و سیلی شد و بنیادم برد
نظرات