
مشتاق اصفهانی
شمارهٔ ۸۹
۱
از کوی غم تو سینه ریشان رفتند
یک یک ز جفای جورکیشان رفتند
۲
گفتی که بگو چگونه ایشان رفتند
جمع آمده بودند پریشان رفتند
نظرات