مشتاق اصفهانی

مشتاق اصفهانی

شمارهٔ ۲۰ - تاریخ عمارت

۱

فرید دهد مسیب که کوکب بختش

ز روشنی برخ ماه‌طلعتان ماند

۲

محیط فیض رسانی که خامه از دستم

ز وصف او بسحاب گهرفشان ماند

۳

بنای همت او طرفه مرتفع قصریست

که پایه‌اش ز بلندی بآسمان ماند

۴

بگاه ریزش ابر کفش عجب باشد

به بحر قطره‌ای و گوهری بکان ماند

۵

به بین بوسعت خلقش که دارد این صحرا

گشایشی که به صحرای لامکان ماند

۶

پیاده‌ایست بصحرای همتش حاتم

که چون غبار بدنبال کاروان ماند

۷

فکند طرح بنائی که طاق ایوانش

بطاق ابروی پیوسته بتان ماند

۸

اگر کند سخن از وصف حوض خانه او

سزد که تا ابدش خامه تر زبان ماند

۹

صفا چو آئینه هر خشتش آنقدر دارد

که در تحیر ازوعقل انس و جان ماند

۱۰

ز بس رفیع بود پایه‌اش رود تا حشر

فلک ز حیرتش انگشت بر دهان ماند

۱۱

سخن‌سرا که ز وصف صفای باغچه‌اش

زبس بحیرت از آن تازه گلستان ماند

۱۲

زبان او سزد ار باز ماند از گفتار

چوشق خامه که موئیش در میان ماند

۱۳

ز لطف حق چو پذیرفت این بنا اتمام

که ساحتش بسر کوی گلرخان ماند

۱۴

نوشت خامه مستاق بهر تاریخش

بدهر بانی این خانه جاودان ماند

تصاویر و صوت

نظرات